نیما گلی من....
سلام پسر نازم خوبی گلللم ...ببخشید که این روزا دیر پست میذارم ...این چند روز هم اتفاقات خوب افتاد ...هم نسبتا بد اول اتفاق بدرو میگم که بعد باشنیدن اتفاق خوب خوشحال بشی... چند روز پیش چشمات خیلی قرمز شده بود وخییلی نگرانت شدیم ...بابا امین سرکار بود ...اما مامان فرحناز با باباپرویز بردنت دکتر...خداروشکر دکتر گفت چیزی نیست برای رفع قرمزی چشمات یه شربت داد...یه چندروزی بهت دادم اما خوب نشد ....ازیه طرفم من مریض شدم ...یکشنبه شب ساعت 12باباامین منو برد دکتر وبا یه امپول خوب شدم همچنان نگرانه چشمات بود قرارشد با بابا امین فردای روز یکشنبه ببریمت چشم پزشک که خدارو شکر قرمزی چشمات از بین رفته بود کاملاخداروشکرپسرم اینو بدون همیشه دعای من پشت سر...
نویسنده :
Amin@sara
0:42